چندى است که بازار تعامل بین ادیان و تمدنها گرم است . هر کس از دیدگاه خویش، به این بحث پرداخته است . نظر قرآن به عنوان وحى آسمانى، بسیار حائز اهمیت مى‏باشد . در این نوشتار، نویسنده ابتدا واژه گفت‏وگو را بررسى کرده سپس به زمینه‏ها و پیش‏شرطهاى لازم براى گفت و گو مى‏پردازد . موانع گفت و گو و انواع گفت و گوهایى که در قرآن آمده، موضع دیگرى است که نویسنده آن را مورد کاوش قرار داده است .

در عصر حاضر، گفت و گو از واژه‏هاى بسیار رایج در عرصه فرهنگ، سیاست و اجتماع است . در این راستا، اصطلاح گفت و گوى ادیان و گفت و گوى تمدنها نیز مورد بحث و بررسى مى‏باشد . یکى از پرسشهاى اساسى این است که اسلام، چه دیدگاهى نسبت‏به گفت و گو دارد؟ و آیا آن را به عنوان یک روش مسالمت‏آمیز در تعامل با پیروان ادیان و مذاهب دیگر قبول دارد یا خیر؟ و به طور مشخص دیدگاه قرآن کریم در این باره چیست؟

مهمترین هدف این پژوهش بیان دیدگاه قرآن کریم در خصوص گفت و گوى مسالمت‏آمیز با مذاهب و عقاید مخالف است و این که اساس رفتار با پیروان مذاهب، رفتار صلح‏آمیز و استفاده از روش منطقى بوده و رد بر نظریه کسانى است که مى‏گویند:

«مادامى که اسلام باقى است، صلح و سازش پیروان اسلام، حتى با کلیمیها و مسیحیها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مساله لاینحلى خواهد بود .» (2)

به عبارت دیگر، یکى از علل ضرورت اینگونه پژوهشها «نسبت‏دادن‏خشونت‏به‏اسلام‏» است . عده‏اى اساس روابط اسلام با غیر مسلمانان را بر جنگ و خصومت مى‏دانند . این اشتباه از اینجا ناشى مى‏شود که اسلام، اهمیت‏بسیارى به جهاد داده است . همین برداشت‏باعث‏شده است که پاره‏اى از نویسندگان از قبیل منتسکیو، متفکر فرانسوى، اسلام را دین شمشیر بداند . وى در کتاب روح القوانین مى‏گوید:

«یکى از بدبختیهاى بشر این است که هر فاتحى دیانت‏خود را بر جامعه مغلوب، تحمیل کند . دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکى بر جبر و زور بوده، باعث‏بدبختى و شدت شده است .» (3)

واضح است که اینگونه تبلیغات علیه مسلمانان صورت گرفته و مى‏گیرد و در نهایت، روح همزیستى مسالمت‏آمیز ملل جهان و اساس گفت و گو میان ادیان، تمدنها و عقاید گوناگون را مورد آسیب جدى قرار خواهد داد و این در حالى است که بر اساس شواهد و ادله روشن، «گفت و گوى مسالمت‏آمیز در اسلام‏» اثبات مى‏گردد . گوستاو لوبون مى‏گوید:

«تساهل مذهبى اسلام نسبت‏به مذهب یهود و نصارى ... خیلى بندرت مى‏توان در مذاهب دیگر مشاهده نمود .» (4)

همچنین مى‏گوید:

«اخلاق مسلمانان صدر اسلام از اخلاق امتهاى روى زمین و بخصوص ملتهاى نصرانى به طور نمایانى بهتر و برتر بوده است . آنان در عدالت، میانه‏روى، مهربانى، گذشت، وفاى به عهد و بلندهمتى مشهور و معروف بودند و رفتارشان با دیگر ملتهاى اروپایى، بخصوص آنهایى که در زمان جنگهاى صلیبى بودند، متفاوت بود .» (5)

گفتار اول: واژه گفت و گو

این واژه هر چند در ظاهر، ساده مى‏نماید، ولى واژه‏اى است که به تازگى با بار معنایى جدیدى مطرح شده و قداست و گیرایى خاصى در اذهان پدید آورده است . این بار معنایى، پیام‏آور ارتباط صمیمى، دوستانه و مخلصانه افراد، ادیان و تمدنهاى مختلف با یکدیگر است .

گفت و گو ترکیب عطفى به معناى صحبت، بحث، سخن، محاوره و مکالمه است . این واژه که اغلب در نوشتارهاى امروزى، بدون واو و متصل به یکدیگر نوشته مى‏شود غلط مشهور است; چه این که کتب لغت معتبر (6) ، آن را به صورت ترکیب عطفى گفت و گو ثبت نموده‏اند . این واژه در ادبیات سابق، بیشتر به صورت گفت و شنود نوشته یا بیان مى‏شد . به نظر مى‏رسد واژه گفت و شنود گویاتر و روشنتر از واژه گفت و گو باشد; زیرا نشان دهنده این معناست که طرفین گفتمان، مکالمه دو جانبه داشته، هم سخن مى‏گویند و هم به سخن فرد مقابل گوش مى‏دهند .

با این حال، هر گاه واژه «گفت و گوى‏» ; یعنى همراه با یاء بیان شود، معنایى دیگر از آن داده مى‏شود . لغت نامه دهخدا، براى واژه گفت و گوى این معانى را مى‏نویسد: هنگامه پرخاش، مشاجره، بحث و جنجال . (7)

  • زمین کرده ضحاک پر گفت و گوىنشد سیر ضحاک از آن جست و جوى 

  • به گرد جهان را بدین جست و جوى شد از کار گیتى پر از گفت و گوى (8) 

گفت و گو را مى‏توان معادله واژه ذرخژچژزحسذرح گرفت که منظور از آن گفت و شنود، مکالمه، محاوره و مذاکره است . (9) در این حالت، ممکن است فرد با فرد یا جامعه با جامعه با عقاید و مذاهب گوناگون به مکالمه و مذاکره بپردازند . به نظر مى‏رسد مکالمه ادیان و مذاهب با یکدیگر وافى به مقصود نیست; چه این که مکالمه، در موارد فورى و ضرورى، آن هم در سطحى نازل صورت مى‏گیرد . از این رو، منظور ما از گفت و گو، مکالمه نمى‏باشد .

ممکن است گفت و گو را به معناى ارتباط (ذرخژچح‏خذس‏ذذرح) (10) گرفت . در این حالت منظور از گفت و گوى ادیان و مذاهب، ارتباط این دینها با یکدیگر است . از آنجایى که در طول تاریخ، ادیان و مذاهب به گونه‏اى با یکدیگر ارتباط طبیعى داشته‏اند، نمى‏توان از گفت و گو، ارتباط را اراده کرد; چون به هیچ وجه وافى به مقصود نبوده و معناى واقعى گفت و گو را نمى‏رساند .

اگر گفت و گو را معادل سخنرانى و گفت و گوى علمى (حژزس‏رح‏ژخح) (11) بگیریم، در این حالت، بالاتر از سطح مکالمه یا ارتباط خواهد بود و منظور از آن، گفت وگوى فرهیختگان و دانشمندان ادیان، ملتها و تمدنها با یکدیگر است و از آن به گفتمان نیز تعبیر شده است .