در عصر حاضر، گفت و گو از واژههاى بسیار رایج در عرصه فرهنگ، سیاست و اجتماع است . در این راستا، اصطلاح گفت و گوى ادیان و گفت و گوى تمدنها نیز مورد بحث و بررسى مىباشد . یکى از پرسشهاى اساسى این است که اسلام، چه دیدگاهى نسبتبه گفت و گو دارد؟ و آیا آن را به عنوان یک روش مسالمتآمیز در تعامل با پیروان ادیان و مذاهب دیگر قبول دارد یا خیر؟ و به طور مشخص دیدگاه قرآن کریم در این باره چیست؟
مهمترین هدف این پژوهش بیان دیدگاه قرآن کریم در خصوص گفت و گوى مسالمتآمیز با مذاهب و عقاید مخالف است و این که اساس رفتار با پیروان مذاهب، رفتار صلحآمیز و استفاده از روش منطقى بوده و رد بر نظریه کسانى است که مىگویند:
«مادامى که اسلام باقى است، صلح و سازش پیروان اسلام، حتى با کلیمیها و مسیحیها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مساله لاینحلى خواهد بود .» (2)
به عبارت دیگر، یکى از علل ضرورت اینگونه پژوهشها «نسبتدادنخشونتبهاسلام» است . عدهاى اساس روابط اسلام با غیر مسلمانان را بر جنگ و خصومت مىدانند . این اشتباه از اینجا ناشى مىشود که اسلام، اهمیتبسیارى به جهاد داده است . همین برداشتباعثشده است که پارهاى از نویسندگان از قبیل منتسکیو، متفکر فرانسوى، اسلام را دین شمشیر بداند . وى در کتاب روح القوانین مىگوید:
«یکى از بدبختیهاى بشر این است که هر فاتحى دیانتخود را بر جامعه مغلوب، تحمیل کند . دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکى بر جبر و زور بوده، باعثبدبختى و شدت شده است .» (3)
واضح است که اینگونه تبلیغات علیه مسلمانان صورت گرفته و مىگیرد و در نهایت، روح همزیستى مسالمتآمیز ملل جهان و اساس گفت و گو میان ادیان، تمدنها و عقاید گوناگون را مورد آسیب جدى قرار خواهد داد و این در حالى است که بر اساس شواهد و ادله روشن، «گفت و گوى مسالمتآمیز در اسلام» اثبات مىگردد . گوستاو لوبون مىگوید:
«تساهل مذهبى اسلام نسبتبه مذهب یهود و نصارى ... خیلى بندرت مىتوان در مذاهب دیگر مشاهده نمود .» (4)
همچنین مىگوید:
«اخلاق مسلمانان صدر اسلام از اخلاق امتهاى روى زمین و بخصوص ملتهاى نصرانى به طور نمایانى بهتر و برتر بوده است . آنان در عدالت، میانهروى، مهربانى، گذشت، وفاى به عهد و بلندهمتى مشهور و معروف بودند و رفتارشان با دیگر ملتهاى اروپایى، بخصوص آنهایى که در زمان جنگهاى صلیبى بودند، متفاوت بود .» (5)
گفتار اول: واژه گفت و گو
این واژه هر چند در ظاهر، ساده مىنماید، ولى واژهاى است که به تازگى با بار معنایى جدیدى مطرح شده و قداست و گیرایى خاصى در اذهان پدید آورده است . این بار معنایى، پیامآور ارتباط صمیمى، دوستانه و مخلصانه افراد، ادیان و تمدنهاى مختلف با یکدیگر است .
گفت و گو ترکیب عطفى به معناى صحبت، بحث، سخن، محاوره و مکالمه است . این واژه که اغلب در نوشتارهاى امروزى، بدون واو و متصل به یکدیگر نوشته مىشود غلط مشهور است; چه این که کتب لغت معتبر (6) ، آن را به صورت ترکیب عطفى گفت و گو ثبت نمودهاند . این واژه در ادبیات سابق، بیشتر به صورت گفت و شنود نوشته یا بیان مىشد . به نظر مىرسد واژه گفت و شنود گویاتر و روشنتر از واژه گفت و گو باشد; زیرا نشان دهنده این معناست که طرفین گفتمان، مکالمه دو جانبه داشته، هم سخن مىگویند و هم به سخن فرد مقابل گوش مىدهند .
با این حال، هر گاه واژه «گفت و گوى» ; یعنى همراه با یاء بیان شود، معنایى دیگر از آن داده مىشود . لغت نامه دهخدا، براى واژه گفت و گوى این معانى را مىنویسد: هنگامه پرخاش، مشاجره، بحث و جنجال . (7)
زمین کرده ضحاک پر گفت و گوىنشد سیر ضحاک از آن جست و جوى
به گرد جهان را بدین جست و جوى شد از کار گیتى پر از گفت و گوى (8)
گفت و گو را مىتوان معادله واژه ذرخژچژزحسذرح گرفت که منظور از آن گفت و شنود، مکالمه، محاوره و مذاکره است . (9) در این حالت، ممکن است فرد با فرد یا جامعه با جامعه با عقاید و مذاهب گوناگون به مکالمه و مذاکره بپردازند . به نظر مىرسد مکالمه ادیان و مذاهب با یکدیگر وافى به مقصود نیست; چه این که مکالمه، در موارد فورى و ضرورى، آن هم در سطحى نازل صورت مىگیرد . از این رو، منظور ما از گفت و گو، مکالمه نمىباشد .
ممکن است گفت و گو را به معناى ارتباط (ذرخژچحخذسذذرح) (10) گرفت . در این حالت منظور از گفت و گوى ادیان و مذاهب، ارتباط این دینها با یکدیگر است . از آنجایى که در طول تاریخ، ادیان و مذاهب به گونهاى با یکدیگر ارتباط طبیعى داشتهاند، نمىتوان از گفت و گو، ارتباط را اراده کرد; چون به هیچ وجه وافى به مقصود نبوده و معناى واقعى گفت و گو را نمىرساند .
اگر گفت و گو را معادل سخنرانى و گفت و گوى علمى (حژزسرحژخح) (11) بگیریم، در این حالت، بالاتر از سطح مکالمه یا ارتباط خواهد بود و منظور از آن، گفت وگوى فرهیختگان و دانشمندان ادیان، ملتها و تمدنها با یکدیگر است و از آن به گفتمان نیز تعبیر شده است .