گفت و گو جزء ذات انسان است. انسان موجود اجتماعی است و گفت وگو مهمترین وجه این مدنیت است. دیالوگ فقط به معنای رد و بدل کردن افکار و احساسات و اطلاعات نیست. بلکه ذهن ها و شعورها را با هم مرتبط میسازد و وسیلۀ می گردد برای دسترسی به حوزههای مشترک وجود انسان . حوزههای مشترکی که بین انسانها وجود دارد و بر رفتار و افکار و اعمال انسان تأثیر گذار است ولی آگاهی نسبت به آنها کم است و در صورت عدم آگاهی نسبت به آنها تأثیر ناکارآمد بر اخلاق انسان دارد. گفت و گو دو جنبه دارد، جنبهای به بیرون و در ارتباط با دیگران و جنبهای هم در درون به عنوان گفت وگوی درونی که همه با آن آشنا هستیم. راه دسترسی به درون و گفتگوی واقعی با خود از طریق گفت و گو با دیگران حاصل میشود. در کنجی نشستن و با خود گفتگو کردن و در صدد فهم درون خود برآمدن راه به جائی نمیبرد.
در گفت و گوی واقعی مطلبی را که بیان میکنیم سعی میکنیم آگاهی پیدا کنیم که چرا این مطلب را میگوئیم. ریشههای سخنمان کدام است. و همچنین جویای زمینه حرفهای دیگری میشویم. همیشه توجه داریم که آیا خوب گوش میدهیم. آیا توجه به حرف داریم، ساختار فکری و موضع خود و دیگری را نسبت به موضوع مورد بررسی میشناسیم. آیا موانع را شناسایی میکنیم و در جستجوی حقیقت مطلب هستیم.
گفت و گوی واقعی امکان رسیدن به هوش جمعی را میسر میسازد. گفت و گو اگر واقعی باشد سازنده وجود است و اگر تظاهر باشد نابود کننده آن.
گفت و گوی واقعی شیوه ای است برای جویایی مشترک و دست یافتن به ریشه های سوء تفاهمات و پیش داوری هایی که مانع فهم درست بین انسانها می شود. گفت و گو در پی اجماع نیست بلکه در روند آن دیدگاههای مختلف افراد گفت و گو کننده برای یکدیگر قابل فهم می شود و موانع همفکری برطرف می شود.
گفت و گو بر چهار نوع میتوان مشخص کرد، گرچه از هم جدا نیستند.